۱۳۹۱ مرداد ۷, شنبه

سخنی کوتاه با مجتبی واحدی-گنجشکک اشی مشی

این متن را یکی از دوستان به نام خانم شیرین.م نوشته اند که به نظر زیبا آمد و با کسب اجازه از ایشان آنرا باز نشر می دهم.

متن خداحافظی واحدی از آقای کروبی را خواندم و بسیار خوشحال شدم. از این بابت که دیگر زخم زبان اطرافیان و مخالفان جنبش سبز را نمی شنوم. راستش را بخواهید واحدی مانند اتوبوسرانی شرکت واحدباید زود تر از اینها خداحافظی می کرد. من از ابتدا به همراهی واحدی به جنبش سبز مشکوک بوده و هنوز هم به نقش او مشکوک هستم. و از وی می ترسم که مانند مدحی در تلویزیون حکومت کودتا ظاهر شود و سعی لجن مال کردن جنبش پاک سبز نماید. واحدی وقتی در ایران بود هیچگاه هزینه ای در راه جنبش نپرداخت. روزنامه آفتاب یزد که تحت مدیریت او بود، پیش از شروع جنبش و یا حتی در روزهای خونین پس از کودتای خرداد88 نه تنها زیر تیغ تیز سانسور چیان کودتا قرار نگرفت که هیچگاه تذکری نیز دریافت نکرد. خود واحدی نیز تا پیش از خروج قانونی از ایران، هیچگاه در میان طرفداران جنبش مطرح نبود. اما ناگهان از کشور خارج شد و ادعای مشاورت یکی از رهبران جنبش را نمود. اصولا از اینجور ادمها که هرچه شلوار می پوشند،خیلی زود ازیپش خراب می شود، متنفرم. واحدی هم مانند مهاجرانی است. در ایران خود را به دیکتاتوری پیوند می دهند تا حرمسرا راه بیاندازند، خود را انقلابی و فرزند شهید می خوانند سپس با گوشه چشم سوگلی حرمسرا راهی خارج شده و خود را ضد دیکتاتور می خوانند. این افراد خود را دینی خوانده و سکولار نمی دانند. اما از دین فقط «خیر الامور اوسطها »ی آنرا بلدند و بدان عمل می کنند. واحدی خوب فهمیده بود که با قیافه خود که یکی از کاندیداهای بالقوه زرشک بد قیافه ترین سیاسیون سال است نمی تواند حرمسرای خود را در خارج از کشور تداوم بخشد. و چه راهی بهتر از اینکه خود را مشاور آقای کروبی که در بند هستند معرفی کند. واحدی فکر می کند که پس از 2 سال توانسته برای خود شخصیتی دست و پا کند. او باید بداند با بلند شدن گنجشکک اشی مشی از روی درخت سبز، این درخت تکانی نخواهد خورد و شاخه های سبز آن خوشحالند که دیگر فضولات این گنجشک به نام درخت سبز نوشته نخواهند شد.

۱۳۹۱ مرداد ۵, پنجشنبه

مجاهدین با خلق یا مجاهدین علیه خلق؟





شایان مظفری: همیشه معتقد بوده ام در مبارزه نباید جبهه خودی را تضعیف کرد. در بین دوستان و آشنایان هرگاه بحث از انتقاد و دعوا در میان مخالفین نظام دیکتاتور آخوندی در می گیرد تقاضا می کنم سکوت اختیار شود تا خللی در امر مبارزه بر ضد این نظام منحوس پیش نیاید. بحث ها و دعوا را بنا بر مصلحت مبارزات تا به بعد از پیروزی به تعویق بیندازیم. اما در این میان همواره یکی از گروه ها باعث آزار روند اتحاد است. این گروه خود را از دیگر مبارزین جدا می داند و به هیچ عنوان در جهت اتحاد گروه های متفاوت حرکت نمی کند. این گروه همواره خود را بر حق می داند و در صورتی که مطلبی بر خلاف عقاید خود ببیند گوینده را به ارتباط با نظام جمهوری اسلامی متهم می کند! مهندس میر حسین موسوی، و شاهزاده پهلوی نیز از جمله افرادی هستند که از طرف این گروه به این ارتباط متهم شده اند!
با عرض پوزش از چند دوست مجاهدی که دارم اما مجبورم به مطالبی اشاره کنم تا یادآوری باشد برای ایشان. البته می دانم که با این کار به همکاری با نظام دیکتاتور آخوندی متهم خواهم شد، اما شماتت گنندگان بدانند، می نویسم برای آزادی وطنم نه آسایش تنم. اشکالی ندارد تهمت همکاری با جمهوری آخوندی شرف دارد به برادر کشی! بله برادر کشی...عزیزان طرف دار مکتب مجاهدین، دهه 60 را یادشان نیست....یعنی به نفعشان نیست که به یاد داشته باشند! چرا؟ چون دهه 60 دهه ترور بود! دهه ترور مردمی که درگیر جنگ بودند! به خوب بودن یا بد بودن جنگ کاری ندارم... اما هرچه که باشد ایران دچار بحران بود، بحرانی که ناموس مملکت دچار آن بود... اما در این میان گروهی سرخورده بودند از نادیده گرفته شدن! آنها وضعیت را تاب نیاوردند و شروع کردند به قتل عام مردمی که در بحران بودند. می کشتند هر که را دستشان می آمد. زن خانه دار را به گلوله می بستند، نارنجک در مغازه ها می انداختند، شاهرگ جوانان را می زدند فقط و فقط برای اینکه ثابت کنند هستند و نظرشان باید مورد توجه گرفته شود. در ادبیات بین الملل به این افراد تروریست می گویند نه مبارز. مبارز شخصی است که اگر هم آدم می کشد به صورت هدفمند از میان دشمنان درجه یک است، اما مجاهدین چه کردند! آخر با زن خانه دار چه کار داشتید!؟ دختر دانشجو؟! پسر محصل!؟ این کجا مبارزه است؟ به هیچ وجه با جنگ، دموکراسی پدید نمی آید! این تروریست ها در آن سال ها به تدریج بازداشت شدند و از آنجا که به آنها قول داده شد در صورت ابراز پشیمانی از اتهام مفسد فی الارضی صرف نظر می شود، قبول کردند تا دیگر پیرو این مکتب نباشند. همه توبه کردند و خود را فریب خوردگان مکتب رجویت نامیدند. احکام اعدام لغو شد و این آدم کش های به ظاهر پشیمان مشغول سپری کردن دوران محکومیت خود تا آزادی از زندان شدند. اما به یکباره با انتشار خبر آغاز عملیات مرصاد با همکاری صدامِ خونخوار، این افراد پرده از چهره ی گرگین و پلید خود برداشتند. در تاریخ ثبت شده است، تنها با رجوع به گذشته به راحتی می توانید این مطلب را بیابید که با انتشار آغاز عملیات مرصاد زندان های مجاهدین به لرزه در آمد، میله های زندان را با غضب چنگ زدند، فریاد برآوردند، زندانبان ها را به قتل رساندند، برای چه؟ برای اینکه دوباره آزاد شوند تا مردم را بکشند! همان ها که مردم بی گناه را کشته بودند! بازداشت شده بودند! توبه کرده بودند تا دیگر نکشند! اما کشتند! خلف وعده کردند در نتیجه حکم اعدامشان نیز بازگشت...کسانی که ترور کرده بودند به سزای اعمالشان رسیدند. اما مجاهدین یا بهتر بگویم "قاتلین مردم" جرم خود را نادیده گرفتند و کشتن مردم را مجاز دانستند. چون قدرت می خواستند...تشنه قدرت بودند. انسان کشتند و به سزای عملشان رسیدند.
اما امروز همان قاتلان تاریخ را تحریف کرده اند و خانواده افرادی را که کشته اند احمق فرض کرده اند.
سوالی از این افراد می پرسم! چند نفر را ترور کردید!؟ 3000 نفر ؟ باشد به فرض که این 3000 نفر فقط خانواده های 4 نفره بوده باشد، شما 12000 نفر را داغدار کردید. بگذریم از اقوام درجه یک و دوستان و آشنایانشان. جواب آنها را چه می دهید؟ با وقاحت تمام قد علم کرده اید تا خود را قربانیان سال 67 معرفی کنید؟ یعنی بی گناه بودید؟ ما احمقیم؟ ترور کرده اید، مردم را کشته اید... حالا می خواهید خود را محق جلوه بدهید تا قدرت را در دست بگیرید؟ زهی خیال باطل.
جالب و البته تعجب برانگیز است مجاهدین مستند تهیه کرده اند که آنها را به ناحق کشته اند! آیا کسی باور می کند؟ معلوم است که اینطور نیست!
در ویدئو هایی که از کمپ اشرف منتشر شده مجاهدین جلوی فنس ها به نیرو های امنیتی سنگ می اندازند، با چاقو به مردم حمله می کنند تا تشنج ایجاد شود. آنگاه که طرف را تحریک کردند دوربین را روشن می کنند سپس دوستان خود را جلو دوربین می اندازند، کشته می گیرند تا بگویند مظلومند. که این خلاف واقعیت است. شما می دانید، خودشان هم می دانند که خونخوارند!
کسی احمق است که دیگران را احمق فرض می کند...
در پایان یادآور می شوم در شرایط فعلی باید از هرگونه انشقاق در میان مبارزین علیه دولت ظالم اسلامی ایران پرهیز کرد ولی به یاد داشته باشیم گروه های تروریست مانند مجاهدین را نباید در میان خود بپذیریم چرا که دولت آینده ایران باید عاری از هرگونه خشونت و بی عقلی باشد. دولتی که برپایه انسانیت استوار است و هیچ خشونتی بر علیه مردم عادی نباید صورت گیرد.
با تشکر
مرگ بر دیکتاتور...